شکل ۲-۲ مدل ارزش- انتظار انگیزه پشرفت ویگفیلد واکلس (۲۰۰۰)

 

نظریه اتکینسون

 

اتکینسون سعی کرد تا تعیین کنندگان رفتار را بشناسد و بین مؤلفه‌ ها ارتباط ریاضی برقرار کند. وی به تفاوت‌های فردی بسیار تأکید داشته و عوامل فردی، محیطی و تجربی را تعیین کننده های رفتار می‌داند (خداپناهی، ۱۳۸۵).

 

مطابق با نظر اتکینسون، زمانی که احتمال موفقیت بالا شد مثل زمانی که با تکلیف آسانی روبرو هستیم، در صورت شکست خوردن، دچار احساس حقارت زیادی می‌شویم و هنگامی که احتمال موفقیت کم باشد مثل زمانی که با تکلیف دشواری مواجه هستیم ، شرمندگی به دلیل شکست بسیار کم خواهد بود ‌بنابرین‏ با تلاش کردن برای تکلیفی دشوار، در صورت شکست، شرم و احساس حقارتی به ارمغان نمی آورد، زیرا انتظار شکست وجود دارد اما در صورت پیروزی، خوشحالی و خرسندی را به دنبال دارد. همچنین اتکینسون معتقد است، دلیل اینکه ما انتظار داریم که اجتناب از شرم شکست قوی تر از امید باشد، این است که اگر فرد یک بار شکستی را تجربه کند،احتمال دارد انگیزه پیشرفت هر تکلیف باعث شود فرد از همه تکالیف اجتناب کند به طوری که موقعیتهای رقابتی پیشرفت برای وی جذابیتشان را از دست خواهند داد (زنزن، ۲۰۰۲) و به نظر او رفتار به سوی پیشرفت ناشی از تعارضی است که بین گرایش نزدیکی و دوری به وجود می‌آید که در هر رفتار مؤثر احتمال موفقیت و شکست وجود دارد. ‌بنابرین‏ انگیزه پیشرفت نتیجه تعارض هیجانی امید به موفقیت و ترس از شکست تلقی می شود (خداپناهی، ۱۳۸۵).

 

گرایش امید به موفقیت در نتیجه سه عامل زیر پدید می‌آید:

 

۱- انگیزه موفقیت که بیانگر کوشش نسبتاً پایدار در جهت موفقیت است و یک حالت هیجانی است.

 

۲- احتمال موفقیت که یک انتظار شناختی یا پیش‌بینی است که یک رفتار وسیله ای به هدف منتهی می شود. اتکینسون در این مؤلفه‌ از تحلیل تولمن استفاده می‌کند، مبنی بر اینکه وقتی به رفتاری پاداش داده شود، تداعی رفتار- پاداش یا انتظار فرا گرفته می شود.

 

۳- ازرش تشویقی موفقیت یا جاذبه موفقیت که با احتمال موفقیت رابطه معکوس دارد. به موجب این رابطه اتکینسون معتقد است که موفقیت در یک کار دشوار بیشتر از موفقیت در یک کار ساده در فرد ایجاد غرور می‌کند (خداپناهی، ۱۳۸۵).

 

ترس از شکست مانند گرایش امید به موفقیت شامل عوامل زیر است:

 

۱- اجتناب از شکست به ‌عنوان ظرفیت شرمساری ناشی از عدم دسترسی به هدف تلقی می‌گردد.

 

۲- احتمال شکست

 

۳- ارزش تحریکی یا تشویقی شکست که یک ارزش منفی بوده و از احساسات منفی مانند شرم حاصل می شود و هر قدر تکلیف ساده تر باشد، شرمساری فرد در زمینه عدم موفقیت بیشتر است(خداپناهی، ۱۳۸۵).

 

به طور کلی، اتکینسون معتقد است، فردی که امید به موفقیت قوی تری دارد باید اهدافی را که احتمال شکست و پیروزی متوسط دارند انتخاب کند که بهترین نتیجه را دریافت کنند و فردی که اجتناب از شکست قوی تری دارد باید تکالیف آسان را انتخاب کنند یا هدفی که هیچ شانس موفقیتی وجود ندارد زیرا اینگونه تکالیف، اضطراب فرد را ‌در مورد شکست کاهش می­دهد (زنزن، ۲۰۰۲).

 

نظریه اسناد

 

در روند فعالیت­های معطوف به موفقیت و پیشرفت، هایدر[۵۰] عوامل چهارگانه­ای را مطرح کرد:

 

۱- توانایی[۵۱] که می توان از درصد موفقیتها وفعالیتهای قبلی فرد استنباط کرد.

 

۲- کوشش[۵۲]: افراد می دانند که در رویارویی با مسائل با چه شدتی کوشش کنند. در این زمینه اطلاعات و تجربیات گذشته و همچنین پسخوراند حاصل از برخورد با تکلیف به افراد کمک می‌کند تا شدت و انرژی لازم برای این فعالیت را در نظر بگیرند.

 

۳- شانس[۵۳]: استناد به شانس منوط به ساخت تکلیف است مثلا کشیدن کارتی از بین یک دسته کارت امری است شانسی.

 

۴- دشواری تکلیف[۵۴]: دشواری تکلیف ‌به این امر بستگی دارد که در یک جامعه مورد آزمایش، عده زیادی از عهده آن تکلیف برنیایند (خداپناهی، ۱۳۸۵).

 

این عوامل را می توان بر اساس جایگاه کنترل و پایایی متغیرها طبقه بندی نمود که در جدول ۱-۲ارائه شده است:

 

جدول۱-۲: طبقه بندی ادراک علل موفقیت و عدم موفقیت (عوامل چهارگانه علی هایدر)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کنترل قابل کنترل غیر قابل کنترل پایایی متغیرها

 

عوامل

پایدار ناپایدار پایدار ناپایدار درونی کوشش پایدار شخصی کوشش ناپایدار شخصی توانایی شخصی نوسان توانایی، خستگی شخصی، خلق و خو بیرونی کوشش پایدار فرد دیگر کوشش ناپایدار فرد دیگر توانایی فرد دیگر، دشواری تکلیف نوسان توانایی فرددیگر، شانس، خستگی، خلق وخو بیرونی کوشش پایدار فرد دیگر کوشش ناپایدار فرد دیگر توانایی فرد دیگر، دشواری تکلیف نوسان توانایی فرددیگر، شانس، خستگی، خلق وخو

با توجه به اینکه تغییرات گذرا برای توانایی و کوشش ممکن است، می توان این دو عامل را به ‌عنوان عوامل پایدار و ناپایدار طبقه ­بندی کرد. هایدر معتقد است که تفاوت بین توانایی و کوشش بر مبنای پایداری متفاوت آن ها کافی به­نظر نمی­رسد، چرا که این واقعیت در نظر گرفته نمی­ شود که توانایی در مهار اراده قرار ندارد در حالی که کوشش به عنوان عامل قابل مهار تلقی می­ شود. با این وجود اسناد به هر یک از این عوامل واکنش عاطفی متفاوتی خواهد داشت (خداپناهی، ۱۳۸۵).

 

به طوری که واکنش عاطفی نسبت به کوشش بالاترین میزان را در موفقیت به خود اختصاص داده است، زیرا کوشش عاملی است درونی و ناپایدار؛ و اسناد به توانایی، واکنش عاطفی بیشتری در بر خواهد داشت تا اسناد موفقیت به شانس و دشواری تکلیف (خداپناهی، ۱۳۸۵).

 

معمولا افراد موفقیت را به عوامل درونی مانند توانایی و کوشش و شکست را به عوامل بیرونی مانند دشواری تکلیف و شانس اسناد می­ دهند و در این خصوص اتکینسون مؤلفه­ های انتخاب تکلیف، شدت عمل و پایداری رفتار را نشانه­ های اصلی انگیزه رفتار ذکر می­ کند (خداپناهی، ۱۳۸۵).

 

شدت عمل و پایداری رفتار در نظریه اسنادی به عوامل زیر بستگی دارد:

 

۱- رفتار تابعی است از انتظار موفقیت و ارزش مشوق.

 

۲- انتظارات تحت تاثیر پایداری انگیزه می‌باشند. استناد علی شکست به دلایل ناپایدار مانند عدم کوشش و شانس، بیشتر از اسناد به دلایل پایدار مانند عدم توانایی و دشواری تکلیف، موجب استمرار و فزونی کنش می‌گردد. بنظر می‌رسد که اسناد شکست به عدم کوشش مفید تر است زیرا کوشش جز عوامل قابل مهار به شمار می‌آید.

 

۳- هیجانات نیز تحت تاثیر اسناد علی قرار دارند، خصوصاًً که احساس ناشی از صلاحیت و عدم صلاحیت تعیین کنندگان کنش محسوب می­شوند. ‌بنابرین‏ اسناد شکست به عدم توانایی موجب خدشه بیشتر موفقیت­های بعدی می­گردد (خداپناهی، ۱۳۸۵).

 

اهداف پیشرفت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...